این 8 صبح حال و هوایی دیگر داشت
استاد تا وارد کلاس شدند از امتحان تایپ گفتند و از دانشجویان خواستند تا کلاس را ترک کنند تا دو به دو صدا کند برای امتحا
همان طوری که در راهرو منتظر بودیم تا نوبتمان شود و دوستان که اضافه میشدند و باور نمیکردیم که استاد به طور جدی بخواهد امتحان را بگیرد تا ان لحظه فکر می کردیم شوخی است ولی جدی بود
وقتی اولین نفر پیروز از کلاس امد با جویا شدن از نحوه امتحان استرس کمتر شد و امتحان تایپ ده انگشتی هم مثل سایر امتحانات برگزار شد و با موفیت تمام شد ...
به پایان رسیبد این قصه ترم 7 ما...
این ترم با این که ترم بسیار سختی برای من بود و هرچه واحد تخصصی و عملی داشتم روی سرم ریخته شده بود ولی بسیار زود گذشت این گذزر زمان را وقتی منوجه شدم که استاد هفته آینده را زمان امتحان تایپ گذاشت ووواای بالاخره نوبت امتحان این هم شد و شروع به تمرین کردیم مثل روال ولی واقعا نسبت به اوایل دستک تند تر شده بود و حره ایی تر شده بودم کمی خیالم راحت تر شد
استاد کل تکالیفی که باید تا زمان امتحان مشخص کنیم را یاداوری میکند و بیشترین نمره پایان ترم را به همین کار های عملی اختصاص میدهد
و تا هفته آینده و امتحان تایپ
استاد به محض ورود به کلاس از بچه هایی که قرار بود برای معرفی شبکه اجتماعی بیاییند خواست تا کارشان را ارائه دهند که طبق معمول با مشکلاتی مثل عدم وصل و فیلتر بودن و ... مواجه شدند ولی توضیح مختصری درباره کارهیشان دادند و استاد دوباره به یاداوری ساختن پاتکست کرد که برای من کار بسیار سختی است ولی چاره ایی به انجام ان نداریم و باید گروه های خود را زودتر به یکی از بچه ها که مسئول رسیدگی به پاتکست ها هست بگوییم بچه ها با استاد سر زمان ضبط آن چون میزنند و استاد مقداری کوتاه می آید ولی هم چنان سختی کار بر من وجود دارد ...
با هر سختی که هست از خواب بیدار میشوم و خودم را ساعت 8 به کلاس استاد دهکردی میرسانم و نمیدانم چرا این ترم هنوز به این ساعت عادت نکردم
کلاس با امدن استاد و تدریس او درباره شبکه اجتماعی pinterest شروع میشود یک شبکه اجتماعی درباره اشتراک گذاری عکس که بسیار شبیه به اینستاگرام می باشد ولی هر عکسی در هر زمینه ایی که بخواهی با کیفیت خیلی خوب در این برنامه وجود دارد شبکه ایی که خود من از اینکه با آن آشنا شده بودم احساس رضایت داشتم و استقبال کردم
که بعد از استاد نوبت به بچه ها برای معرفی شبکه های اجتماعی شد که تعدادی موفق به ارائه کارشان شدمدو تعدادی هم به جلسه بعدی موکول شد ...
طبق روال هر هفته استاد ساعت 8 وارد کلاس شد و درباره تکالیفمان پرسید که انجام دادیم به وبلاگ چدتا از بچه ها رفت و گزارشی که قرار بود درباره یکی از شبکه های اجتماعی بنویسیم را خوند و تعدادی که نوشته بودند به توضیح نوشته های خود پرداختند .
طبق برنامه هر هفته تمرین تایپ ده انگشتی با صدا زدن بچه ها شروع شد و کامات را تایپ کردیم تا دستمان تند تر شود ولی خیلی سخت تر از این حرفاست...
استاد دهکردی شروع به معرفی برنامه trello میکند و مقداری از آن را به ما آموزش میدهد و تکلیف هفته آینده را برایمان معرفی کردن شبکه های اجتماعی دیگر مشخص میکند .
تا 8صبحی دیگر...
twitter :@rezvaaneh
linkedin :rezvaneh ein ali
siundcloud :rezvaneh
برنامه رایگان است اما پرداختهای درون برنامهای دارد!
برخی دیگر از این سرویسها نیز به صورت رایگان ارایه میشوند اما در ازای دادن امکانات بیشتر از کاربران پول دریافت میکنند. برای مثال میتوان به یکی از بازیهای موبایلی و محبوب این روزهای بازار با نام “کلش آف کلنز” که به صورت رایگان در دسترس عموم قرار میگیرد، اشاره داشت. با اینکه این بازی در ابتدا رایگان است و بدون پرداخت هیچ هزینهای میتوانید آن را نصب کنید، اما برای آنکه بتوانید به بازی خود سرعت ببخشید و زودتر پیشرفت کنید از شما پول دریافت میکند. جالب است بدانید که این بازی تنها از همین روش پرداخت درون برنامهای، به صورت روزانه در حدود ۶۵۴ هزار دلار درآمد کسب میکند. نمونه بارز دیگر از این نوع کسب درآمد را میتوان به وایبر و خرید استیکرهای جذابش نسبت داد.
در فروش سهیم میشوند
برخی از این سرویسها زمینه را برای افراد کار بلد فراهم میکنند و در سودشان شریک میشوند. بهترین نمونه این نوع خاص را میتوان مایکروسافت دانست. این غول ردموندی با ساخت سیستم عامل ویندوز زمینه را برای توسعه دهندگان فراهم میکند و در هنگام فروش با آنها شریک میشود. این قضیه اکنون با روی کار آمدن گجتهای هوشمند بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. بعنوان مثال گوگل با ساخت اندروید و قرار دادن رایگان آن در دست شرکتها، توانسته محبوبیت بسیاری را پیدا کند در نتیجه برنامه نویسان نیز به اندروید علاقه مند میشوند و برنامه خود را برای این سیستم عامل مینویسند و در فروشگاه نرم افزاری گوگل به فروش میرسانند. در این بین گوگل نیز در حدود ۳۰ درصد از درآمد آنها را صاحب میشود. به همین راحتی!
بانک اطلاعاتی خود را میفروشند!
برخی سرویسها نیز تصمیم میگیرند تا از طریق فروش بانک اطلاعاتی خود کسب درآمد کنند. به عنوان مثال شبکه اجتماعی و پرطرفدار فیسبوک توانسته با جذب طیف وسیعی از افراد با سلایق مختلف یک بانک اطلاعاتی گسترده را از آن خود کند. در نتیجه برخی سازمانها که تعدادشان کم هم نیست، برای دسترسی به این اطلاعات پول بسیاری را به حساب صاحبان آنها سرازیر میکنند و یا تا به حال به این فکر کردهاید که همیشه متناسب با سلیقه خود در گوگل جستجو میکنید؟! فرض کنید شما از جمله علاقه مندان به “سینما” هستید، پس خواه نا خواه بدون آنکه حتی خودتان بدانید، در این موتور جستجو در رابطه با “سینما” جستجو میکنید! در نتیجه از این پس گوگل میداند که شما به این حوزه علاقه مند هستید و همین چیزهایی را که از شما میداند، به سازمانهای دیگر می فروشد. اکنون هر سازمان برای آنکه بداند در چه منطقه ای سلایق به چه سمت و سویی است به سراغ گوگل میرود و با پرداخت پول به او اطلاعات لازم را کسب میکند! این قضیه تنها به سازمانها و یا ارگانهای دولتی اختصاص ندارد. فرض کنید خودتان یک فروشنده لوازم ورزشی هستید برای آنکه بدانید در چه بخشهایی از این کره خاکی افراد به ورزش بیش از هرچیز دیگری اهمیت میدهند، به سراغ گوگل و بانک اطلاعاتیاش میروید و در مییابید که در کدام کشورها به ورزش اهمیت بیشتری داده میشود و کسب و کار خود را در آنجا گسترش میدهید. بنابراین یکی از اصلیترین راههای کسب درآمد برخی از این سرویسها همین در اختیار گذاشتن بانک اطلاعاتی با دیگران است.
سرمایه گذار جذب میکنند
تقریبا تمامی سرویسهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی که امروزه همه ما آن سروکار داریم در ابتدا “استارت آپ” بودهاند. استارت آپ در واقع یک شرکت با ایدهای تازه، سرمایه اندک و متشکل از افرادی تازه کار است که قصد دارند یک شبه ره صد ساله بروند! این نوع شرکتها در گام نخست تنها به فکر جذب سرمایه گذار هستند تا بتوانند از طریق آن کسب درآمد کنند. این نوع سرمایه گذاران که به آنها سرمایه گذار ریسک پذیر هم گفته میشود، ایده آنها را پذیرفته و تمام سرمایه خود را به آنها تزریق میکنند تا پس از شکفته شدن کار، سود آنها از طریق فروش آن سرویس و یا به درآمد رسیدن آن بازگردد. از جمله سرویسهایی که از دل همین استارت آپها در آمدهاند، میتوان به فیسبوک، توییتر و واتس اپ اشاره کرد. بد نیست در اینجا به اینستاگرام نیز اشارهای داشته باشیم که در ابتدا فقط یک ایده بود و تنها ۸ کارمند داشت اما در نهایت از همین طریق به شرکتی بزرگ تبدیل شد. جالب است بدانید که اینستاگرام هیچ راه درآمدی نداشت و تنها از همان سرمایه اولیه استفاده میکرد و تمام سرویسهای خود را رایگان ارایه میداد تا اینکه به یک غول تبدیل شد و به فیسبوک با قیمت یک میلیارد دلار فروخته شد.
نخستین کلاس در ساعت 8 صبح سال 1396
با هزار سختی بعد از چند روز تعطیلی از خواب بیدار شدن و مسیر طولانی دهکده را طی کردن ساعت 8 صبح سر کلاس نشستیم مغزم هنوز در تعطیلی به سر میبرد و قفل است که کلیدش دست استاد دهکردی است در ابتدا تکالیف عید یاداوری میشود ولی روحمان و جسممان کم کم از خواب بیدار میشود معلوم است که بچه ها هم در تعطیلی کامل به سر میبرند و میدانم که استاد هم درک می کند .
باز هم سراغ تایپ 10 انگشتی میرویم تقریبا از یادم رفته است اما باز هم با کلید استاد دهکردی باز میشود و به حالت عادی برمیگردد .
در گزارش بعدی باید گفته استاد که درباره یکی از شبکه های اجتماعی که منفعتشان از کجا تامین میشود را بنویسم .
تا گزارش بعدی ....
جلسه چهارم کلاس یا بهتر بگویم آخرین جلسه کلاس در سال 1395
از همان ایتدا با گفتن تبریکات سال نو به استاد یاداوری کردیم که که جلسه دیگر تشکیل نمیشود و استاد هم پذیرفت و پیک نوروزی مارو تحویلمان داد که یکی از انها درست کردن پاتکست است یک کار خیلی سخت!!!
در ادامه به تمرین تایپ ده انگشتی رسیدیم که تقریبا اخرین حروفی است که یاد میگیریم ولی هنوز من که به شخصا نمیتوانم درست تایپ کنم .
از انجایی که حال و هوای عید به سرمان خورده است دیگر نشستن سر کلاس و درس گوش کردن خیلی کار سختی شده است و با هر برنامه ایی که شده است کلاس به اتمام میرسد . با آروزی امدن سال بهتر
روزنامه گاردین : کی به هالیوود احتیاج داره ؟ اسکار فیلم فروشنده اصغر فرهادی
@rezvaaneh